بابام با گوشیش زنگ زده به دوستش بعد همونجا پشت تلفن داد کشید:ای وای گوشیم رو تو خونه جا گذاشتم!
من:0
دوست بابام0_0
سازمان مخابرات ایران@@ بابام:) گوشی سامسونگ××
.
.
.
.
.
اق اما دیروز رفته بودیم خونه عمم بعد
گودزیلا اینا ۴ سالشه هی هم مسخره میکرد یکیو نوبت رسید به من
گفت بیا برات شوهر پیدا کردم
منم خوشحال گفتم عکسشو ببینم نشونم داد عکس ویروس کرونا بود
زدم تو صورتش گفتم ایستگاه گرفتی گفت نه به خدا
کافیه بری زمینو لیس بزنی ویروسش میاد میگرتت

من( -_-)
بابام(:
مامانم (:
اون????
آیا فک فامیله من دارم
تقدیم به دخترا
.
.
.
.
.
.
وقتی من میرم حموم مامان بابام یادشون میفته ظرف بشورن:| 😐 چرا من انقدر بدبختم؟:|
.
.
.
.
.
دیشب آخونده شبکه ۱ داشت میگفت خدا هیچ موجودی رو
بی دلیل نیافریده
بعد مامانم نگاه به من کرد،یه آه کشید
.
.
.
.
..
.
امروز اتفاقی یکی از کارنامه های دوران راهنماییم رو پیدا کردم نشون بابام دادم که جو خونه رو نوستالژیک کنم گفت یادم نمیاد کتک این رو بهت زده باشم کمربندشو کشید دنبالم کرد
.
.
.
.
.
.
.
فرهنگ لغت بابام

اون گه: گوشی
اون دست خر: مودم
اون بی صاحاب: کولر
اون لامصب: چراغ اضافه
اون گه مصب: کامپیوتر
الله اکبر سره نمازو هنوز نفهمیدم چیه
.
.
.
.
.
داداشم پاشد خواست روره بگیره سحری خورد رفت تو دسشویی بابامم پاشد خواس بره به داداشم که تو دسشویی بود گفت پسرم دیگه نخور داره اذان میگه .
.
.
.
.
.
دیشب از یه چیزی ناراحت بودم
گفتم “خدایا منو گاو کن”

خواهرم زد رو شونه ام میگه چیه؟
از خر بودنت لذت نمیبری؟ :)))
.
.
.
.
.
به بابام گفتم یک کیلو شیر و پنیر خر میلیونیه
گفت خاک تو اون سرت که فقط اخلاق و رفتار خر رو داری
:)))
.
.
.
.
.
مادر شوهرم وقتی که ما میریم خونشون میاد به ما میگه
چی میخورین واستون درست کنم واسه شام
بعد اسم چند تا غذا رو هم میگه میره
بعد اصلا یه غذا هایی واسه شام میاره که اصلا کسی بهش اشاره هم نکرده بود
به روی خودشم نمیاره
هیشکی نیس بهش بگه خوب مرض داری مگه
.
..
.
.
.آقا امروز تولدمه
مامانم گفت پاشو برو نون بگیر گفتم مامان امروز تولدمه نباید هیچ کار بکنم

نزدیک شب که شد به مامانم گفتم مامان !!امشب شام چی داریم
دیدم مامانم رفته توی اتاق یک پتو هم انداخته روش میگه من امروز
زاییدم نباید کاری بکنم
به جان خودم راضی شدم
.
.
.
.
.
.
به مادرم گفتم شب مغز منو نخور … شام بخور
گف من مغز گوسفند رو برا شام خیلی دوست دارم …//:
.
..
.
.
.
.
شام خونه عمم بودیم سر سفره شوهر عمم گفت محمد آقا دلستر بخور
گفتم ممنون یه لیوان خوردم.

گفت دو تا لیوان خوردی ولی اشکال نداره بازم بخور! -_-
.
.
.
.
.
داشتیم آبگوشت میخوردیم, گوش کوبُ گرفتم دستم تیریپ خاطره های کودکی….به بچه خواهرم گفتم :دایی جون این گوش کوب سنش از منم بیشتره ….

مادرم از اون ور گفت : فایدشم همین طور
.
.
.
.
.
.
.
دیشب سر سفره شام بودیم
یهو گوشیم پی ام اومد
بابام گفت بشین من میارم
من سریع رفتم سمت گوشی
دیدم بابام اس داده حالا که پا شدی اب بیار سر سفره
.
.
.
.
داشتم توی گوشی فیلم می‌دیدم
زیر چشمی به بابام نگاه میکردم نیم ساعت بود زل زده بود بهم
برگشتم نگاهش کردم

داد زد : این که نمرده خانوم ، تکون خورد
زیر حلوا رو خاموش کن!!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *