به لبخندی، به شوری

به شبی که می شود

در چشمان خدا نگریست

و سیر از اشک شد ..
.
.
.
شب قدر است تقدیرش بدانم
مدبر اوست تدبیرش بدانم
به آیه آیه ها ی کایناتم
زهی ، ابلیس وتزویرش بدانم
از آن دست مضطّر به بالا
خدا گویان ، تکبیرش بدانم
.
.
.
.
من هر شبم
با یادِ تو “قدر” است؛

تا صبح

احیای غم دارم،

.
.
.
.
.
حق شب قدرست در شبها نهان
تا کند جان هر شبى را امتحان

نه همه شبها بود قدر اى جوان
نه همه شبها بود خالى از آن
.
.
.
.
خيالت
نشسته روى تك تكِ دانه هاى تسبيحم

اجابت_شو

همين يك شب را
قول ميدهم “قَدرَ”ت را بدانم
#
.
.
.
.
هنگام ضربت ابن مُلجم لعنة الله علیه بر فرق آن حضرت ، زمين بلرزيد و درياها به موج آمد و آسمانها متزلزل گشت و دربهاى مسجد به هم خورد و خروش از ملائكه آسمانها بلند شد و باد سياهى سخت بوزيد كه جهان را تاريك ساخت و جبرئيل در ميان آسمان و زمين ندا در داد چنانكه مردمان بشنيدند و گفت تَهَدَّمَتْ وَاللّهِ اَرْكانُ الْهُدى ، وَانْطَمَسَتْ اَعْلامُ التُّقى ، وَانْفَصَمَتِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقى ، قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصطَفى ، قُتِلَ الْوَصِىُّ الْمُجْتَبى ، قُتِلَ عَلِىُّ الْمُرْتَضى قَتَلَهُ اَشْقَى الاَشْقِياءِ .
به خدا سوگند كه در هم شكست اركان هدايت ، و تاريك شد ستاره هاى علم نبّوت ، و برطرف شد نشانه هاى پرهيزكارى ، و گسيخته شد عروة الوثقاى اِلهى ، و كشته شد پسر عَمِّ محمّد مصطفى ، و شهيد شد سيّد اوصياء علىّ مرتضى ، شهيد كرد او را بدبخت ترين اشقياء .
.
.
.
.
کعبه یکبار دهان را به سخن باز نمود

تا بگوید که کلید در این خانه علی ست
.
.
.
.
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا

شهادت امیرالمومنین علی (ع) بر همه شیعیان تسلت باد
.
.
.
.

.
.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *