صالت
اشکان خطیبی زاده نوزدهم مهر 1358 در تهران، مجری و بازیگر است
فارغ التحصیل لیسانس رشته تئاتر از دانشگاه آزاد اسلامی است، در کنار بازیگر و اجرا، تهیه کننده، کارگردان، خواننده و نوازنده می باشد و تدریس هم می کند
اشکان خطیبی تا کنون دوبار ازدواج کرده است
در یک خانواده هنری در سرآسیاب ملارد استان البرز دیده به جهان گشوده است آمده است، پدرش به ادبیات و مادرش به هنر علاقمند بود ، اشکان یک برادر دارد که او و برادرش هردو از کودکی در زمینه موسیقی تعلیم دیده اند
در دانشگاه با بابک سعیدی آشنا شد و در سال دوم دانشگاه در سال 1377 یک بند موسیقی بنام باند آپولون را تشکیل دادند و خیلی جدی تر از تئاتر موسیقی کار می کرد
اشکان خطیبی در خندوانه
اشکان خطیبی در خندوانه
از سینما به تئاتر
علاقه ای به بازیگری نداشتم و علت ورودم به این حرفه بخاطر پول بود، از تئاتر دانشجویی به فیلم دفتری از آسمان در سال 77 وقتی 19 ساله بودم معرفی شدم
در این فیلم بازی کردم که پخش نشدم، بعد از آن تئاتر را حرفه ای پیگیری کردم
ازدواج اول
اشکان خطیبی در سال 91 در برنامه گپ رامبد جوان در شبکه ای فیلم در پاسخ به سوال نحوه ازدواج با همسرش گفت : با او دوست بودم که بعد تصمیم به ازدواج گرفتیم
او در سال 94 بدون بیان علتی و کاملا در سکوت رسانه ای از همسرش طلاق گرفت
همسر اشکان خطیبی
همسر اشکان خطیبی
اشکان خطیبی و همسرش
در بهمن ماه 1395 اشکان خطیبی در برنامه خندوانه اعلام کرد با آناهیتا درگاهی نقاش و بازیگر ازدواج کرده است، خانوم درگاهی همسر سابق محمد پروین پسر علی پروین بود
اشکان عزیز دو سال مدیریت پردیس سینمایی چارسو را برعهده داشت و یک گروه موسیقی بنام ترافیک را نیز دارد، او پیانو، ویولن، گیتار و گاهی هم ساز دهنی می نوازد
گاهی هم نمایش نامه های انگلیسی را به فارسی ترجمه می کند
اشکان خطیبی رستوران
آقای خطیبی مثل همکاران مشهور خود رستوران داری می کند
رستوران نعنا جایی است که خودش می گوید خشت خشت آن را با عشق ساخته و دیزیان و طراحی آن همش با خودش بوده است رستوران نعنا به جانش بند است
او حالا مدیر پردیس تئاتر شهرزاد است، دو مدرک معتبر در زمینه ترجمه زبان انگلیسی دارد، مدتی در خارج از کشور تدریس بازیگری صحنه هم داده است
حالا در یک موسسه هنری به نوجوانان بازیگری یاد می دهد
هیچ وقت راضی نبوده ام
اصولا آدمی ناراضی هستم، بخشی از نارضایتی ام مربوط به رفتار شخصی ام است و در کمال خودخواهی می گویم که دیگر نمی توانم خودم ار عوض کنم
