می باره بارون روی سر مجنون توی خیابون رویایی

می باره بارون روی سر مجنون توی خیابون رویایی

میلرزه پاهاش بارونیه چشماش میگه خدایی تو آقایی

میلرزه پاهاش بارونیه چشماش میگه خدایی تو آقایی

من مانوسم با حرمت آقا حرم تو والله برام بهشته

انگار دستی اومده و از غیب روی دلم اینجور برات نوشته

کربلا کربلا کربلا اللهم ارزقنا کربلا کربلا کربلا اللهم ارزقنا

صفا و مروه دیده‌ام گرد حرم دویده ام صفا و مروه دیده ام گرد حرم دویده‌ام

هیچ کجا برای من کرب و بلا نمیشود

کربلا کربلا کربلا اللهم ارزقنا کربلا کربلا کربلا اللهم ارزقنا

میدونم آخر میرسه یه روزه کنار تو آروم بگیرم

با چشمای تر یا که توی هیئت یا وسط روضه بمیرم

با چشمای تر یا که توی هیئت یا وسط روضه بمیرم

یادم میاد که مادرم هر شب منو میاوردش میون هیئت

یادم میاد مادر من با اشک می گفت تو رو کشتن تو اوج غربت

کوچیک بودم که مادرم حرز تو گردنم میکرد

وقتی محرم میومد لباس سیاه تنم میکرد

بزرگترای من منو به مجلس تو برده‌ان

هوامو داشته باش آقا منو به تو سپرده‌ان

هوامو داشته باش آقا منو به تو سپرده‌ان

کربلا کربلا کربلا اللهم ارزقنا کربلا کربلا کربلا اللهم ارزقنا

صدقه سر مادرم آقا که شده دل من مجنونت

صدقه سر مادرم آقا که شده دل من مجنونت

من که نه کل ایل و تبارم هم تا به ابد آقا مدیونت

من که نه کل ایل و تبارم هم تا به ابد آقا مدیونت

اومدم تا بابل قبله دخیلمو آقا همونجا بستم

اینقدر آقا میباره این اشکا به خدا به قدری که مست مستم

مست توام مست توام باده به پیمونه بریز

کبوتر باغ توام برای من دونه بریز

هر کی به من دونه بده من سر بامش نمیرم

اگه تو سنگم بزنی از بوم تو نمیپرم

کربلا کربلا کربلا اللهم ارزقنا
.
.
.
همنا ندارم هم بس که دنبالت دویدم پا ندارم

با این همه زن دست کمی از مادرت زهرا ندارم

تنها نشستم حتی به قول دختران بابا ندارم

داری میایی باید که چادر که سر کنم اما ندارم

شرمنده بابا غیر ازخرابه من برایت جا ندارم

یا عمه یا تو یا آرزوی مرگ دارم یا ندارم

اما دلت قرص یک لحظه هم ترس از حرامی ها ندارم

دیدی خمیدم اینقدر سیلی زد که جایی را ندیدم

بعد از تو بابا با دامن آتش گرفته می دویدم

من مثل عمه وقتی که قاتل می برید و میبریدم

با خنده می گفت با دست خود از پست سر سر را

جای تو خالی با حرمله با شمر چه زجری کشیدم

رنگین کمانم بازو کبود و روی زرد و مو سفیدم

کنج خرابه خوابیده بودم با لگد از جا پریدم

بازار شام و حرف کنیزی و نمی گویم چه دیدم

قربان لبهات من پیر چوب خیزرانی یزیدم

آماده هستم عمه حلالم کن که دیگر سر رسیدم

رسیدن به خیر سر و روی خونی

یه دردایی دارم بعیده بدونی

تو از زخمای من نداری خبر

وای سر حنجره به من گفته بودی که رفتی سفر

تو تو سفر چی شده چه زخم لب از همه است تازه تر

چیزی از من نپرس که گوشواره هامه همین دور و بر

نمیبینه چشمام یا اینجا بی نوره

این عطر بابامه یا بوی تنوره

وای ببین رو زمین با چه حالی از هوش رفته رباب

وای ببین دستمو اینا جای سنگه اینا هم طناب

چون من غم نخور

اصلا ما نرفتیم به بزم شراب

هر چی شد بسته روی پای من دیگه راحت بخواب

بابا بابا بابا بابا
.
.
.
..
نگفتی من دل دارم، رفتی

نگفتی دختر داری، رفتی

بدون اینکه بار غم رو

از رو دلم برداری رفتی

حالا من بدونِ تو کجا برم

حالا من بدونِ تو چیکار کنم

اینقد گریه میکنم که نیمه شب

از خواب ناز سرتو بیدار کنم

آه، آه، آه دلم بابا

آه، آه، آه سرم بابا

از بس زدنم کمرم بابا

حسین

ندیدی ما رو رویِ ناقه

دیدم رها شد موهات در باد

سرم رو پایِ عمه بود که

از رویِ نیزه سر تو افتاد

کاش میشد سر تورو بغل کنم

کاش میشد سر تورو رها کنه

بابا کی دلش اومد که اینجوری

رگ هایِ گَردنتو جدا کنه

آه، آه، آه سرم خونی

آه، آه، آه سرت خونی

گفتی که میری ماه مهمونی

آه، آه، آه دلم بابا

آه، آه، آه سرم بابا

از بس زدنم کمرم بابا

حسین حسین

یادم نمیره دشمنت میگفت

بالایِ نی میبینی باباتو

رو نیزه دیدم چشمات وا بود

هیچکی نبود بِبَنده چشماتو

میدیدی که بچه هاتو تو دستُ پا

میدیدی که بچه هاتو تو آتیشن

میدیدی رو خارایِ اون بیابونا

دارن دختراتو بابا میکِشن

آه، آه، آه دویدم من

آه، آه، آه بُریدم من

دندون شکستتو دیدم من

آه، آه، آه دلم بابا

آه، آه، آه سرم بابا

از بس زدنم کمرم بابا

نگفتی من دل دارم، رفتی

نگفتی دختر داری، رفتی

بدون اینکه بار غم رو

از رو دلم برداری رفتی

حالا من بدونِ تو کجا برم

حالا من بدونِ تو چیکار کنم

اینقد گریه میکنم که نیمه شب

از خواب ناز سرتو بیدار کنم

آه، آه، آه دلم بابا

آه، آه، آه سرم بابا

از بس زدنم کمرم بابا
,
,
,
,
,
کجا رفتی یه دفه بی خبر

نمیگی که من دق می کنم

چی به سرم اومده ببین که

جلوی تو هق هق می کنم

یاد روزه واقعه می افتم

زمین که می خوردم با ناله می گفتم

من و بزن ولی رباب و ول کن

بذا خودم میام طناب و ول کن

دیگه چیزی نگم با این که

خیلی برات خاطره دارم

خیلی با سنگ زدن به سر تو

دیگه سر تو درد نیارم

پای نیزت حرمله می خندید

صدای فریادم دوباره می پیچید

سرم و بشکن و معجر و ول کن

پیش رباب سر اصغر و ول کن

من بمیرم که از حنجرت

هی خونای تازه میره

تقصیر نیزه دارت بااب

سر تو رو بد میگیره

هر شب بابا رو دامن زهرا

میبینم کابوس غروب عاشورا

گوشم و کندی گوشواره رو ول کن

همه رو بردی گهواره رو ول کن
.
.
.
.
.
.
.آخی چقدر زخمیه چشمات بمیرم برات

آخی چقدر خونیه لبهات بمیرم برات

آخی شبیه خودم پریشون و پر خون موهات بمیرم برات

حالا بعد از اون همه عذاب توی آغوشم یکم بخواب

به چش کسی خواب نیومده بعد از اون مجلس شراب

ناله میزنم وای وای

گریه میکنم های های

نگفته بودی با سر میای بابا

آخی چه زلف پریشونی بمیرم برات

آخی هنوزم که گریونی بمیرم برات

آخی تو تشت طلا روبرومی با رگ های خونی بمیرم برات

چی بگم از زمین خوردنم چی بگم که کجا بردنم

میومدم اما چه جوری با سیلی اینجا آوردنم

خیلی بی کس و تنهام

من فقط تو رو میخوام

بزار من امشب باهات بیام

آخی زیر دشنه جون دادی بمیرم برات

آخی که لب تشنه جون دادی بمیرم برات

آخی جلو چشم من از رو نیزه روی خاک افتادی بمیرم برات

نا تموم درد و داغ من افتادم از روی ناقه من

دیگه کسی از من خبر نداشت تا زجر اومد سراغ من

چشم من شده آبشار

هق هقم شده زار زار

سرت رو رو شونه هام بزار
.
.
.
.
.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *